ناخدای احساس من
زاده ی رویایی توام
آفتابی که به خانه دل من می تابی
حل شده ام در تو
و
چکه می کند لحظه هایمبدون تو
با هم به بهاری دیگر رسیدیم و چه زیباست
هر چند دستانم از دستان تو خالی ست
اما پرواز دلم به سوی توست
بین این همه احساس و کلمه گم شده ام
که
چه بگویم ....
تا این همه فاصله کوتاه شود
از تو به تو نزدیکترم
تو ناخدای احساس منی
من خدای احساس توام
تقدیم به راحت روحم ...
آرامم...
عشقم...
نوروز 94 مبارک
نظرات شما عزیزان: